امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) ميراث‌دار اوصياء

اشاره:

وجود مبارك امام عصر(علیه السلام) علاوه بر اينكه وارث مواريث و ودايع نبوت است، وارث ائمه سلف خود نيز مي‌باشد. آنچه در اين مقاله بررسي شده، كتاب جامعه امام علي(علیه السلام) و مصحف امام علي(علیه السلام) است كه تقديم شما مي‌شود.

1. كتاب جامعه علي(علیه السلام)

در خصوص اين كتاب احاديث فراواني وارده شده است كه ما هم سعي مي‏كنيم بر اساس همين احاديث روشن نماييم كه اين كتاب شريف (كه جامعه نام دارد) چه بوده است و چه مطالبي در آن كتاب وجود دارد و اكنون كجاست؟
در اين باره از ابوبصير ـ از اصحاب امام باقر و امام صادق،( علیه السلام) ـ روايتي بدين مضمون نقل شده است:
ـ ابوبصير مي‌گويد: خدمت امام صادق(علیه السلام) رسيدم و عرض كردم فدايت شوم سؤالي دارم، آيا اينجا كسي هست كه سخنان مرا بشنود؟ امام صادق(علیه السلام) پرده‏اي را كه بين آن اتاق و اتاق مجاور آويخته شده بود كناري زد و در آنجا سركشيد و سپس به من فرمود: «اي ابومحمد (كنيه ابوبصير) هرچه مي‏خواهي بپرس».
عرض كردم فدايت شوم، شيعيان تو طيّ احاديثي مدّعي هستند كه رسول خدا(صلی الله علیه واله) بابي از علم به روي علي(علیه السلام) گشوده كه از آن هزار باب ديگر گشوده مي‏شود. امام(علیه السلام) فرمود: اي ابومحمد، ما جامعه داريم و آنها چه مي‏دانند كه جامعه چيست؟ پرسيدم: فداي تو گردم جامعه چيست؟
امام(علیه السلام) فرمود:
صحيفه‏اي است به درازاي هفتاد ذراع، به ذراع رسول خدا(صلی الله علیه واله) و املاي آن حضرت كه همة مطالب آن يك به يك، از دو لب مبارك ايشان بيرون آمد و علي(علیه السلام) آن را به خطّ خود نوشته است و در آن صحيفه از هر حلالي و حرامي و از هر آنچه كه مردم به آن نياز داشته و دارند، سخن رفته است؛ حتي دية يك خراش سطحي بر پوست بدن.1
در حقيقت پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) مجموعة احكام اسلام را بر اميرالمؤمنين(علیه السلام) املا فرموده و آن حضرت نيز آن را به‏صورت كتابي به نام جامعه گردآوري نموده است، و اين مجموعة گرانقدر به ترتيب نزد ائمه(علیهم السلام) بوده و آن بزرگواران گاهگاهي آن را بر مردم عرضه مي‏داشتند.
حديث ديگري را نيز در اين خصوص نقل مي‏نماييم. امام صادق(علیه السلام) فرمود:
همانا نزد ما نوشتجاتي است كه با وجود آنها نيازي به مردم نداريم ولي مردم به ما احتياج دارند، نزد ما كتابي است به املاي پيامبر(صلی الله علیه واله) و خطّ علي(علیه السلام) كه هر حلال و حرامي در آن است. شما راجع به كاري نزد ما مي‏آييد سپس ما مي‏فهميم كه شما به آن عمل مي‏كنيد يا آن را ترك مي‌كنيد.2
در منابع اهل سنت به اين مطلب اشاره شده كه علي(علیه السلام) هر روز صبح و شام، براي تعليم گرفتن قرآن و آنچه نازل شده بود، به خدمت پيامبر(صلی الله علیه واله) مي‏رسيد؛ ابن ماجه از علي(علیه السلام) روايت كرده كه ايشان فرمود:
من سحرگاهان هر روز به خدمت پيامبر(صلی الله علیه واله)‏مي‏رسيدم و از پشت در مي‏گفتم: «السلام عليك يا نبيّ‏الله»، و اگر آن حضرت آهسته و آرام سرفه مي‏كرد، به خانه بازمي‏گشتم وگرنه داخل مي‏شدم.3
در اين ملاقات‏ها پيامبر(صلی الله علیه واله) به علي(علیه السلام) دستور نوشتن مي‏داد، و مي‏فرمود:
آنچه را به تو مي‏گويم بنويس. و علي(علیه السلام) سؤال كرد: اي رسول خدا، از آن مي‏ترسي كه فراموش كنم؟ پيامبر فرمود: نه، از خدا خواسته‏ام حافظه‏ات را نيرو بخشد و تو را دچار فراموشي نگرداند، آن را براي شريكانت يعني امامان بعد از خودت بنويس؛ [و با اشاره به امامت امام حسن(علیه السلام) فرمودند:] اين نخستين آنان است و فرمود: امامان، از فرزندان حسين‏( علیه السلام) هستند.4
ابوحمزة ثمالي مي‏گويد: به حضرت علي بن الحسين‏( علیه السلام) عرض كردم: فدايت شوم، آنچه در نزد پيامبر اكرم(ص) بود، به اميرالمؤمنين‏( علیه السلام) عنايت شد، بعد از امير المؤمنين‏( علیه السلام) به امام حسن‏( علیه السلام) ، سپس به امام حسين‏( علیه السلام) و بعد به هر امام تا روز قيامت؟ امام فرمودند:
«صحيح است، و به اضافه پيشامدهايي كه هر سال رخ مي‏دهد و در هر ماه و آري، به خدا قسم در هر ساعت.»5
پس تا كنون روشن شد كه كتاب جامعه، تمام احكام حتي حكم خراش بر بدن را شامل مي‏شود، و اين كتاب به املاي پيامبر(صلی الله علیه واله) و به خطّ علي(علیه السلام)، جمع‏آوري و تدوين شده و مورد استفادة ائمه(علیهم السلام) بوده است. امامان بعد از اميرالمؤمنين، علي(علیه السلام)، جامعه را پس از سپري شدن امامت خويش، به امام پس از خود به وديعت مي‏سپردند؛ حال به چند حديث در اين زمينه اشاره مي‏نماييم تا چگونگي انتقال اين كتاب و ساير مواريث از علي(علیه السلام) به ساير ائمه روشن شود.
ثقة‏الاسلام كليني در كتاب اصول كافي از قول سليم بن قيس هلالي ـ از جمله اصحاب علي(علیه السلام) كه تا امام سجاد(علیه السلام) را درك نموده است ـ چنين آورده است:
من شاهد وصيت اميرالمؤمنين علي(علیه السلام)، به فرزندش، حسن‏( علیه السلام) بودم. آن حضرت پس از انجام وصيت، حسين(علیه السلام) و محمد حنيفه و همه پسرها و بزرگان شيعه و خانواده‏هايشان را بر آن وصيت گواه گرفت و آنگاه كتاب و سلاح خود را به فرزندش، حسن(علیه السلام) تحويل داد و گفت: پسرم، رسول خدا به من امر فرموده كه تو را وصيّ خود گردانم و كتاب‌ها و اسلحه‏ام را به تو تحويل دهم، همان‏طور كه رسول خدا(صلی الله علیه واله) مرا وصيّ خود قرار داد و كتاب‌ها و اسلحه‏اش را به من سپرد و نيز فرمان داده تا به تو دستور دهم كه چون مرگت فرارسد، آنها را به برادرت، حسين تحويل دهي.
سپس اميرالمؤمنين‏( علیه السلام) روي به جانب حسين(علیه السلام) كرد و به او فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه واله) تو را نيز فرمان داده كه آنها را به اين پسر خويش، علي بن الحسين(علیه السلام) تحويل دهي. سپس دست علي بن الحسين‏( علیه السلام) را گرفت و فرمود: و رسول خدا تو را نيز فرمان داده تا آنها را به پسرت، محمد تحويل دهي و از جانب رسول خدا(صلی الله علیه واله) و من، به او سلام برسان.6
ملاحظه مي‏گردد كه تمامي مواريث انبيا به وسيلة پيامبر(صلی الله علیه واله) تحويل علي(علیه السلام) مي‏شود و به‏وسيله علي(علیه السلام) تمامي آن مواريث و كتاب جامعه خودش، تحويل امام حسن‏( علیه السلام) و امام بعدي تا امام باقر(علیه السلام) مي‏شود و اين حديث روشن مي‏سازد كه مواريث انبياي الهي(علیه السلام) و امام علي به(علیه السلام) دست امام محمد باقر(علیه السلام) رسيده است.
در حديث ديگري چگونگي انتقال مواريث، از جمله كتاب جامعه از امام حسين(علیه السلام) به امام سجاد(علیه السلام) روشن مي‏شود؛ در كتاب كافي و بصائرالدرجات آمده است كه حمران بن اعين شيباني مي‏گويد: از امام محمد باقر(علیه السلام) در مورد صحيفة مهر و موم شده‏اي كه نزد ام سلمه به وديعت نهاده شده بود و مردم دربارة آن سخن مي‏گفتند سؤال نمودم و امام باقر(علیه السلام) فرمود:
چون اجل رسول خدا(صلی الله علیه واله) فرارسيد، علي(علیه السلام) علم و اسلحة آن حضرت و هرچه را نزد او بود به ارث برد، (اين علوم و معارف و سلاح و كتاب جامعه و مصحف همچنان نزد اميرالمؤمنين(علیه السلام) بود) تا اينكه به امام حسن(علیه السلام) و پس از او به امام حسين(علیه السلام) رسيد؛ در اين موقع چون ما از غلبة دشمنان بيم داشتيم، اين بود كه آنها را ـ جدّم حسين(علیه السلام) ـ نزد ام سلمه به امانت سپرد و بعد از آن علي بن الحسين(علیه السلام) آنها را از ام سلمه ستاند.
من گفتم: بسيار خوب، سپس به پدرت رسيد و بعد از آن نزد تو بوده و به تو رسيده است؟ امام باقر(علیه السلام) فرمود: آري، همين‌طور است.7 و نيز شيخ طوسي به روايت از فضيل بن يسار چنين آورده است:
ابو جعفر(علیه السلام) به من فرمود:
در همان هنگام كه حسين(علیه السلام) عازم حركت به سوي عراق (كربلا) بود، وصيت نامة پيغمبر و كتاب‌ها و ديگر اشيا، (مواريث انبيا و امامت) را به امانت نزد ام‏سلمه گذاشت و به او فرمود: وقتي كه پسر بزرگ‌ترم به تو مراجعه كرد، آنچه را كه به تو به امانت سپرده‏ام به او تسليم كن. پس از اينكه حسين‏( علیه السلام) به شهادت رسيد، علي بن الحسين(علیه السلام) ‏نزد ام‏سلمه رفت و آن بانو هم تمامي امانت‏هايي را كه حسين(علیه السلام) ‏به امانت نزدش نهاده بود به امام سجاد(علیه السلام) ‏تحويل داد.8
همين داستان در بعضي ديگر از منابع حديثي وارد گرديده است كه براي جلوگيري از اطالة كلام از ذكر آنها خودداري مي‏نماييم؛ فقط يك نكته قابل ذكر است و آن، اينكه حضرت امام حسين(علیه السلام) ‏در كربلا، وصيت‏نامة ديگري نيز دارد كه نزد دخترش فاطمه سپرده و او هم بعدها آن را به علي بن‏الحسين‏( علیه السلام) تحويل داد و آن غير از اين مواريث بوده است.
اكنون كه سلسلة مواريث انبياي الهي و امامت تا امام باقر(علیه السلام) روشن گرديد، به نقل دو روايت ديگر كه نحوة انتقال اين مواريث از امام سجاد(علیه السلام) ‏به امام باقر(علیه السلام) را روشن مي‏سازد، اشاره مي‏نماييم.
در حديثي از عيسي‏بن عبدالله روايت شده كه:
در بستر مرگ امام سجاد(علیه السلام) ، آن حضرت به فرزندانش كه پيرامون او گردآمده بودند نظري افكند و سپس چشم به فرزندش، محمد بن علي(علیه السلام)، ـ امام باقر(علیه السلام)ـ انداخت و به او فرمود: محمد، اين صندوق را بگير و به خانة خود ببر. سپس امام به سخن خود ادامه داده، فرمود:
در اين صندوق به هيچ عنوان دينار و درهمي وجود ندارد، بلكه آكنده از علوم است.9
عيسي بن عبدالله بن عمر در بصائر الدرجات و بحارالانوار از امام صادق(علیه السلام) ‏روايت كرده است:
پيش از آنكه علي بن الحسين(علیه السلام) بدرود حيات گويد سبد يا صندوق را حاضر كرد و به فرزندش فرمود: محمد، اين صندوق را ببر؛ او نيز صندوق را توسط چهار نفر حمل نمود و برد.
چون امام سجاد(علیه السلام) ‏درگذشت، عموهايم براي گرفتن سهم خود از محتويات آن صندوق به پدرم مراجعه كردند و گفتند: بهرة ما را از آن صندوق بپرداز.
امام باقر(علیه السلام) در پاسخ آنها فرمود: «به خدا قسم كه شما را نصيبي از آن نيست، اگر شما را بهره‏اي در آن مي‏بود، آن را (پدرم) به من تحويل نمي‏داد. در آن صندوق سلاح رسول خدا(صلی الله علیه واله) و كتاب‌هاي او قرار داشت.»10
پس از امام باقر(علیه السلام)، تمامي مواريث انبيا و امامت به امام صادق(علیه السلام) منتقل گرديد. به حديثي در اين زمينه توجه فرماييد.
از زُرارة بن اعين شيباني در بصائر الدرجات روايت شده كه امام صادق(علیه السلام) فرمود: هنوز امام باقر(علیه السلام) حيات داشت كه آن مواريث و كتاب‌ها به من منتقل گرديد.»11
اين روايت نيز مشخص مي‏سازد، مواريث كه كتاب جامعه علي(علیه السلام) ‏نيز شامل آن مي‏شود؛ در زمان حيات امام باقر(علیه السلام) ‏به فرزند گرامي‏اش، امام صادق(علیه السلام) منتقل گرديده است. در كتاب‌هاي ديگر در مورد ساير ائمه بعد از امام صادق(علیه السلام) ، نيز رواياتي وارد گرديده است.12
در پايان اين مبحث به مواردي از رجوع امامان مكتب اهل بيت (علیهم السلام) به كتاب جامعه علي(علیه السلام) مي‏پردازيم.
از ابان بن تغلب بن رياح روايت شده كه گفت:
از علي بن الحسين(علیه السلام) در مورد كسي سؤال شد كه دربارة مقداري از مال خود وصيت كرده است (به‏طور مبهم وصيت كرده كه مقداري از مال او را به فلان مصرف برسانيد، اما مقدار آن را مشخص نكرده و عباراتي مانند «بخشي از اموالم» بكار برده است).
حضرت سجاد(علیه السلام) در پاسخ فرمود: «شي‏ء (بخشي)در كتاب علي‏( علیه السلام) ‏يك ششم محسوب مي‏شود».13
نجاشي روايت كرده است كه:
عذافربن عيسي خزاعي صيرفي در معيّت حكم بن عتيبه كوفي به خدمت امام باقر(علیه السلام) ‏رسيدند، حَكَم آغاز سخن كرد و مسائلي را مطرح ساخت و امام با اينكه ديدار حكم را خوش نداشت، او را پاسخ مي‏داد تا اينكه در مسئله‏اي بينشان اختلاف نظر افتاد (حكم پاسخ امام را نپذيرفت)؛ در اين هنگام امام باقر(علیه السلام) روي به فرزند خود كرده، فرمود: پسرم، برخيز و آن كتاب علي(علیه السلام) را بياور؛ فرزند امام فرمان برد و كتابي بزرگ كه طوماروار روي هم پيچيده شده بود، پيش روي آن حضرت نهاد. امام آن را گشود و به جستجوي مسئلة مورد بحث پرداخت تا آن را بيافت و سپس فرمود: اين املاي رسول خدا(ص) و خط علي(علیه السلام) ‏است.14
آن حضرت، در ادامة همين حديث فرمود:
به هر طرف كه مي‏خواهيد، به شرق و به غرب برويد كه به خدا سوگند، علمي از اين مطمئن‏تر كه نزد خانوادة ماست و جبرييل بر ما فرودآورده، نزد هيچ‌كس ديگر نخواهيد يافت.
بارها استفادة ائمه از كتاب جامعة علي(علیه السلام) و پاسخ دادن به سؤالات، در منابع معتبر شيعه آورده شده كه ما در اينجا مواردي از آنها را ذكر مي‏نماييم:
ـ باب طهارت: زراره به نقل از امام صادق(علیه السلام) روايت كرده، كه فرمودند: در كتاب علي(علیه السلام) آمده است: «گربه، درنده است و خوردن باقيماندة خوراكش ـ شرعاً ـ اشكالي ندارد. من از خدا شرم مي‌كنم كه خوراكي را به دليل اينكه گربه آن را دهن زده، ترك كنم».15
ـ باب زكات: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: در كتاب علي(علیه السلام) چنين يافتيم كه رسول خدا(صلی الله علیه واله) فرمود: «هر گاه زكات پرداخت نشود، زمين، بركاتش را منع مي‌كند».16
ـ باب حدود: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: در كتاب علي(علیه السلام) آمده است كه شارب خمر، هشتاد ضربه و شارب نبيذ نيز بايد هشتاد ضربه زده شود».17
ـ باب ديات: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: در كتاب علي(علیه السلام) دية سگ شكاري، چهل درهم است».18
در روايتي امام صادق(علیه السلام) فرموده‏اند:
حديث من، حديث پدرم است و حديث پدرم، حديث جدّم و حديث جدّم همان حديث حسين است و حديث حسين، حديث حسن و حديث حسن، حديث اميرالمؤمنين و حديث اميرالمؤمنين، حديث رسول خدا(صلی الله علیه واله) و حديث رسول خدا(صلی الله علیه واله)، سخن خداي عزّوجلّ است.19

2. مصحَف اميرالمؤمنين، علي(علیه السلام)

دربارة مصحف اميرالمؤمنين، علي(علیه السلام) ابتدا خود كلمه مُصحَف و معناي دقيق آن را بررسي مي‏نماييم.

معناي مصحف

در زبان عربي به چيزي كه در آن مي‏نويسند صحيفه و جمع آن را صحائف و صحَف و صحُف مي‏گويند20 و مصحف را مجموعة ميان دو جلد مي‏گويند، بنابراين مصحف نام كتاب جلد شده است؛ چه قرآن باشد و چه غير قرآن (مانند مصحف حضرت زهرا(علیه السلام) كه غير از قرآن است و كلمه‏اي ازقرآن در آن نيست).

اما مصحف علي(علیه السلام) چيست؟

پس از اينكه معلوم شد مصحف يعني نوشته‏اي بين دو جلد و اينكه مصحف مي‏تواند قرآن باشد، يا غير از قرآن، بايد گفت كه آنچه معروف به مصحف علي(علیه السلام) است، همان قرآنست كه آن حضرت جمع و تدوين نموده بود و داراي ويژگي تفسير و شأن نزول آيات بوده و به همان ترتيب كه پيامبر(صلی الله علیه واله) دستور داده بودند، سوره‏ها را مرتب نموده بود. علي(علیه السلام) ‏آن قرآن را پس از رحلت پيامبر(صلی الله علیه واله) به حكومت خلفا عرضه داشت، اما خلفا به دليل آنكه آن قرآن همراه تفسير و شأن نزول آيات بوده و برخي از آيات قرآن كريم در نكوهش بزرگان قريش و كساني نازل شده بود كه با رسول خدا(صلی الله علیه واله) مي‏جنگيدند و بخشي نيز در نكوهش قبايل برخي از صحابة قريشي و خويشاوندان خلفا نازل شده و آنها را مذمت كرده بود، لذا خلفا مصحف علي(علیه السلام) را قبول نكردند.
در اينجا برخي از آيات را كه شأن نزول آنها براي حكومت خلفا خوشايند نبود، مي‏آوريم:
والشّجرة الملعونة في القرآن21؛
و آن درخت نفرين شده در قرآن؛
كه شأن نزول آن درباره بني اميه و يا افرادي از صحابة پيامبر(صلی الله علیه واله) است.
يا ايّها الّذين آمنوا ان جاء كم فاسق بنبأٍ فتبيّنوا أن تصيبوا قوماً بجهالةٍ؛
اين آيه در شأن فاسقي از بني اميه بنام وليد بن عقبه نازل شده و اين وليد برادر مادر عثمان بن عفان، خليفة سوم است كه در زمان عثمان مدتي والي كوفه بود. داستان شراب‏خواري و خواندن نماز چهار ركعتي صبح در مسجد كوفه و ساير مفاسدش در تاريخ ثبت شده است.
3. اگر شما دو زن به سوي خدا بازگرديد كه دل‌هاي شما منحرف گرديده (به سود شماست) و اگر عليه او (پيامبر) متحد شويد، بدانيد كه خدا خود يار و مددكار او بوده و جبرييل و صالح مؤمنان و فرشتگان بعد از آن پشتيباني او خواهند بود اي بسا كه اگر شما را طلاق گويد، خداوند زناني بهتر از شما نصيب او كند، زناني مسلمان، مؤمن، تسليم، تائب، عابد و هجرت كنندة غير دوشيزه و دوشيزه.23
هر دو آيه دربارة عايشه بنت ابي بكر و حفصه بنت عمر نازل شده كه هر دو از زنان پيامبر بوده و هر دو هم دختران خليفة اول و دوم بودند كه عليه پيامبر توطئه نموده بودند.
و همچنين آياتي در قرآن آمده كه شأن نزول آنها در مدح و ستايش اهل بيت(ع) ‏نازل شده و اين آيات خوشايند مكتب خلفا و حكومت غاصبانة آنها نبود و نمي‏خواستند با تفسير و شأن نزول آن آيات، حكومتشان متزلزل شود؛ مانند:
1. خداوند تنها اراده كرده تا رجس و پليدي را از شما اهل‌بيت بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند.24
اين آيه در شأن پيامبر(صلی الله علیه واله)، علي(علیه السلام)، فاطمه(علیه السلام)، حسن‏( علیه السلام)، حسين(علیه السلام) (و به تبع آنها در شأن ساير ائمه(علیهم السلام) نيز نازل شده است.
2. و من النّاس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله رؤوف بالعباد؛25
و از مردم كسي است كه نفس و جان خود را در راه رضايت خدا مي‌فروشد و خداوند به بندگان مهربان است.
اين آيه در شأن علي(علیه السلام) نازل شده، آنگاه كه آن حضرت در شب اول ربيع‏الاول سال 13 بعثت در بستر پيامبر(صلی الله علیه واله)‏ خوابيد و آن شب، پيامبر(صلی الله علیه واله) توانست از مكه به مدينه هجرت نمايد و به شب ليلة المبيت مشهور است.
آيات ديگري در ستايش و معرفي اهل بيت (علیهم السلام)(مانند سورة آل عمران، آية 61 كه به آية مباهله مشهور است) در قرآن وجود دارد، اما تنها به ذكر اين دو آيه اكتفا نموديم.
لذا چون شأن نزول اين آيات و غير آنها در مصحف علي‏( علیه السلام) ‏به املاي رسول الله(صلی الله علیه واله) و خطّ علي(علیه السلام) ‏آمده بود، اين با سياست خلفا سازگار نبود و آنها هم شعار «حسبنا كتاب الله» را اعلام نمودند (تنها قرآن ما را بس است) و قرآن را از حديث پيامبر(صلی الله علیه واله) جدا ساختند، قرآن، تعليم و تدريس و بيان و نسخه‏برداري شد اما فقط لفظ قرآن بود، بدون تفسير و بدون شأن نزول آيات، و با اين سياست جلوي بسياري از حقايق و معارف عميق اسلام را گرفتند و نگذاشتند تا اين مصحف قرآني كه همراه با تفسير و شأن نزول بود، در جامعه معرفي و تعليم داده شود.
حضرت علي(علیه السلام) ‏آن مصحف را نزد خود نگاه داشت، اين مصحف بعد از ايشان در اختيار ائمه(ع) قرار گرفت و ائمه(علیهم السلام) از آن قرآن كه همراه با تفسير و شأن نزول بود، براي مردم و اصحاب روايت مي‏نمودند و اين مصحف اكنون در اختيار حضرت مهدي(علیه السلام) است كه پس از ظهور آن را آشكار ساخته و دستور مي‏فرمايند تا از روي آن تدريس شود.26
اين مصحف با آن مشخصات كه قرآني همراه با تفسير و شأن نزول آيات بود و به املاي پيامبر(صلی الله علیه واله) و خط علي(علیه السلام) ‏تدوين شده بود، به اضافة كتاب جامعه (كه تنها احكام بود) و ساير مواريث نبوت و امامت را بعد از خود به امام حسن‏( علیه السلام) سپردند و بدين ترتيب تمام مواريث و اين مصحف هم در حال حاضر در اختيار امام مهدي(علیه السلام) است تا ان‏شاءالله در زمان ظهورش و حكومت عدلش، تعليم و تدريس و عمل گردد.

پي نوشت :

1. اصول كافي، ج 1، ص 239؛ بصائرالدرجات، ص 151؛ وافي، ج2، ص135.
2. همان.
3. سنن ابن ماجه(باب استيذان)؛كتاب الادب و مسند احمد، ج 1، ص58 و ص 107.
4. شيخ صدوق، أمالي، ج 2، ص 56؛ بصائر الدرجات، ص 167؛ ابراهيم بن الحنفي القندوزي، ينابيع المودة، ص20.
5. بحارالانوار، ج 26، ص 91، ح14؛ بصائر الدرجات، ص 16؛ شيخ مفيد، الاختصاص، ص 314.
6. اصول كافي، ج1، ص 297؛ وافي، ج 2،ص 79.
7. كافي ج 1، ص 235 ـ بصائر الدرجات ص 177 و ص 186 و ص 188 ـ وافي ج 2 ص 132.
8. الغيبة، شيخ طوسي، ص 128 ؛مناقب ،ابن شهر آشوب، ج 4، ص 172؛ بحارالانوار، ج 46، ح3،ص 18.
9. كافي، ج 1، ص 305،ح 2؛ اعلام الوي به اعلام الهدي، ص 260؛ بصائرالدرجات، ص 24؛ بحارالانوار، ج 46، ص 229؛ وافي، ج 2، ص 83.
10. كافي، ج 1، ص 305؛ وافي، ج 2، ص 82؛بصائر الدرجات، ص 165؛ اعلام الوري، ص 260؛ بحارالانوار، ج 46، ص 229.
11. بصائر الدرجات، صص 158 و180 و 181 و 186.
12. الغيبة نعماني، ص 177؛ بحارالانوار،ج 48، ص 22، ح 33؛ اصول كافي، ج1، ص 311 ؛ الارشاد، شيخ مفيد؛ بصائر الدرجات، ص 164،ح 7 تا 9.
13. كافي، ج 7، ص 40،ح 1؛ من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 151؛ معاني الاخبار، شيخ صدوق، ص 217؛ التهذيب، ج 9، ص 211، ح835؛ وسائل الشيعه، ج 13، ص 450، ح 1.
14. رجال نجاشي، ص 279.
15. وسائل الشيعه، ج 1 (كتاب الطهاره، باب السُور السفور).
16. همان. (كتاب الزّكوة، باب تحريم منع الزَّكوة).
17. همان ، ج 3 (كتاب الحدود،باب ثبوت الحد علي من شرب الخمر).
18. همان، ج 3 (كتاب الديات ،باب مسأله ديه مِنَ الكِلاب).
19. كافي، ج 1، ص 53؛ الارشاد، شيخ مفيد، ص 257.
20. لسان‏العرب و مفردات راغب ،ماده صحف.
21. سورة اسراء(17) ، آية 60.
22. سورة حجرات(49)، آية 6.
23. سورة تحريم(66)، آية 5.
24. سورة احزاب (33)، آية 33.
25. سورة بقره(2)، آية 207.
26. القرآن الكريم و روايات المدرستين (علامه سيد مرتضي عسكري)، ج14، ص 175.

منبع:ماهنامه موعود شماره 87